.
تو ,ی ,ای ,آنچه ,نبودن ,گور ,همه ی ,و یا ,تو باشد ,برای من ,هر آنچه
چون گوشی برای شنیدن وجود ندارد.
و بین این دو جمله دریای کلماتی بود که به قیمت چند شب بیداری با بغض هایت فرو خورده ای.
چرا که بیانشان چیزی از دریای طوفانی دلت کم نمیکند
خدا رو شکر که جز او هیچکس را محرم نمیپندارم. اینطور دیگر حداقل شرمنده ی خودم از هر آنچه در من می گذرد نیستم.
و این شاید منتی باشد یا دینی برگردنم یا ریسمان یا حریم یا زندان یا حرمت یا عشق یا هر آنچه میتوان نامش برد که جز او محرمی برای شنیدن حرف هایت سراغ نداری. و با خودت میگویی یا به او میگویم و یا به گور میبرم همه ی تکانه های دلم را.
میبینی سکوتم نیز پر از کلمات ادا نشده است.
سکوتی لبریز از فریاد کلماتی که دوست دارند بودن خودشان را انکار کنند.
سکوتی از سر خشم. و یا دلهره. و یا بغض. یا هر آن چیز لعنی شگفت آوری که تو قدرت بیرون ریختنش را نداری.
به ریتم موسیقی برخورد انگشتانم به صفحه ی گوشی که گوش میدهم. تفاوت هایم را می بینم و به این نتیجه می رسم که انگار این منم که سراغ آدم ها نمیروم بلکه مشکلات آنها محدودیت هایشان و همه ی آنچه نیستند مرا جذب میکند. من شیفته ی اشتباهاتشان می شوم و خیانت اوج قلیان احساسم که آنها را برای من پر رنگ تر میکند. آری این منم که تنها خود را غرق افکار خویش و خواسته های خود میبینم و تو اینبار ریتم تکرار من برای اشتباهاتی نیستی که بیایم و بگویم آدم ها میآیند به درستی یا اشتباه کنارت میگذراند و می روند. چون اینبار با همه ی وجودم حاضرم از آتش انکار بگذرم و خود را در معرض قضاوت قرار دهم تا همه بدانند اینبار این من در مقابل خودم شرمنده نیستم. اشتباه نکرده ام و این تویی که باید بدانی برای این من نه تکرار شدنی و نه قابل مقایسه ای. هیچکس در دنیا نیست که لایق قیاس تو باشد. که حتی فکر کند می تواند برای حتی ثانیه ای جای تو باشد. که بخواهد حتی جای نبودن های تو باشد. من حتی نبودن تو را به نبودن دیگری نمی فروشم. تو نباش بگذار این نبودن آنقدر وجود مرا پر کند که خیال بود و نبود همه چیز و همه کس را از من بگیرد
چون برای من دنیا یعنی تو و تو یعنی زندگی و زندگی تعبیر ظریف دخترانه ایست از هر آنچه تو از آن آموخته ای و هیچ دیگر نمیدانی نمیخواهی که بدانی. منم هم به همین خوشم. بگذار تقدیر درست همان چیزی که باورش ندارم برای من تصمیم بگیرد. درست همان چیزی که تو گفتی.
هه. یادم آمد تازه که چقدر جمله قطار قطار بین دو جمله ی بالا پاک شدند.
آری این تعبیر سکوت من است. و جملاتی که با من به گور خواهد رفت. نجات دهنده در گور خفته است.
درباره این سایت